رخوت سینما
رخوت سینما از چیست؟
اگر ساخت اولین دوربین فیلم برداری را به برادران لومیر (سال 1895) نسبت دهیم، بدین ترتیب 115 سال از تطورات ارتقا آمیز سینما می گذرد. پس از لومیرها، ژرژ مهلیس باعث تکامل فن سینما شد. نگاه او به سینما دیدگاهی تئاتری بود. چنانچه پردههای گوناگونی از نمایش را فیلمبرداری و سپس این پردهها را به یکدیگر متصل میکرد. مهلیس بعنوان پدیدآورنده فن تروکاژ در سینماست. ادوین اس پورتر هم باعث تکامل بنیادین و ساختاری سینما شد و سینما را به عنوان پدیدهای که امروزه میشناسیم معرفی کرد. سینمای پورتر دیگر ارتباطی به تئاتر نداشت، بلکه هنری مستقل و جدید بود. پورتر را هم بعنوان اولین تدوینگر فیلم می شناسند. راهی که او در سینما آغاز کرد در نهایت به سینمای کنونی منجر شد.
گذرگاهی بس دراز که هر چه بوده به خود دیده، از کینتوسکوپ، ویتاسکوپ و بایوسکوپ گرفته تا ویدئو،DVD، سیستم های ترکیبی سینمای خانگی با مخلوطی از تکنولوژی های مختوم به HDMI. پدیده های واپسینی که به نوعی صنعت سینما را از بیخ و بن دچار رخوت کردند.
همه کرختی و مرگ تدریجی سینما را هم نباید به پای آنچه یاد شد گذاشت، از زمانیکه صاحبان نوپای این صنعت بين سينما و ادبيات تعادلي نمی بینند و به قوانینی که ناخودآگاه در طول تاریخ سینما در ذهن تماشاگر ذره ذره جای گرفته و برای ایجاد ارتباط با خودش تربیت کرده، توجهی نمی کنند، چندان نمی گذرد.
وقتی شاهکار چند صد صفحه ای را بدون توجه به هدف غایی آن و تنها به صرف رعایت اندازه ها، فواصل، روابط اشیا، ترکیب بندی قاب، عدسی های مخصوص، دوربین های مختلف و تدوین به فيلمی زير پلهاي مبدل می کنند، دیگر میان عامی سطحی نگر و عالمی که قادر به درک و قبول پیچیده ترین تمهیدات سینمایی است توفیری نمی ماند و هرکس به بهانه ای از این هنر روی گردان می شود.
سکانس های یک اثر ماندگار به دلیل بُعد مالی و زمان محدود پی در پی حذف می شوند و وقتی از خلا منجر از آن سوال می شود، پاسخی متقن نیافته و می گویند: در آن سکانس ها حادثه ای که به درد سینما بخورد رخ نمی دهد و سر منتقدین و خرده گیران سمج را هم به طاق دیگری می کوبند و اسمش را سانسور گذاشته و می گویند از ناحیه ما نیست.
در گذشته کمبود سوژه و فقر محتوی سينماگران را به تمکين از ادبيات داستاني وادار می کرد و مرور زمان قدرت و بی واسطه گی واژه ها را برایشان پدیدار، اما دیگر چنین نیست، حال به جز سينماگران پرمایه انگشت شمار که همچنان بر پایه اقتباس مصرند و خوب ميدانند تخيل و داستان نویسی گستردهتر از سينماست. باقی دوستان این مقوله مهم را به ورطه فراموشی سپرده اند.
سوی دیگر سکه، تهيهكنندگان سينما، مسئولان ويدئورسانه را متهم به توليد فيلمهاي ارزان و سخیف و عرضه آنها در شبكه نمايش خانگي می کنند و معتقدند به فيلمهاي روي پرده و صنعت سينما ضربه زده و باعث كم شدن مخاطبان سينما ميشود. وقتی به هزینه بیست سی هزار تومانی يك خانواده چهار نفره برای دیدن یک فیلم در سینما بعُد می دهند و می گویند تهیه کنندگان اگر فيلمهاي قدرتمند و جذاب توليد کنند، یقیناً مخاطب خود را جذب خواهند کرد، دیگر نمی توان گفت که صنعت ويدئو كمك حال بوده، رقابت سالمی داشته و مزاحمتی برای سينما ندارد.
* * *
وقتی از هزار شهر كشور تنها هفتاد و یکی دو شهر دارای سينماست، آنهم سینماهایی عمدتاً با سن بالای چهل سال و گاه فرسوده که مدیران مستاصل آن تنها چاره را در تغییر کاربری دانسته و آرزوی داشتن پاساژی چند طبقه را به جای سینمای خالی از تماشاگر در سر می پرورانند و لابد هم محق، کجای نگرش اهالی ویدئو رسانه ناموزون است؟ راستی مردم شهرهای فاقد سینما سراغ رسانه های تصویری نروند، کجا روند؟ مجادلاتی از این دست به جایی خواهد رسید؟
سردبیر راهدان و سخت غمخوار صنعت سینماتوگراف با خاطری مشوش، از ناکامی و انقراض هنری که هنوز سنی ندارد، سخن می گوید و برانگیخته است. از آتیه مبهم، زمین پرسنگ و چراغ های کورسویش خبر دارد اما به هیچ قیمت تجافی از این مقوله را نمی پذیرد. کسی که سالهای نه چندان دور دستی بر آتش داشته، همچنان به رونق آن می اندیشد و شوق خیز بلند را از سر نمی زداید.
آنچه می خوانید گلایه نیست، توضیح واضحات است. مَثل یکی به نعل و یکی به میخ هم کم و بیش صادق، رخصت می طلبم تا گله و شکایت را موقوف و گناه آنهایکه خاطرشان مکدر شده، بیش از این نشویم و از تمام مشتقات غیبت به رغم چسبندگی و لذتش بگذرم تا ببینیم دیدن یک فیلم ماندگار که چند به چند متولد می شود، چقدر در اندیشه مغشوش مان تبادر می کند.
خیلی از ما شاید فرنگی ببین باشیم و آثاری چون مکبث، السید، ده فرمان، لورنس، ایستگاه زبرا و صدها اثری از این قبیل را به خاطر داشته باشیم و مدام به آنها بیفزایم، اما اگر داد داشته باشیم می بینیم فرا رویمان آثار وطنی همانند مادر، درباره الی، پرده آخر و... نیز خلق شده اند که تک به تک نقطه عطفی هستند در مقابل ذکر شده ها.
اخیرا فیلم ملک سلیمان را در سینمای تازه تاسیس و بسیار مدرن ناجی با صدای دالبی دیدم و لذت بردم، حس انتقالی افکت های بکار رفته در فیلم مزبور اعم از هیاهوی جنگاوران، نوسانهای فرعی صوت برخاستن کشتی حضرت سلیمان، طنین آهنگین سم اسبان و سایر جلوه های ویژه آن را هرگز نمی توان با خروجی باندهای چند اهمی تلویزیون مقایسه کرد. پس اگر از نعمت صنعت دیرپای سینما می توانید بهره بجوید، دیدن و لذت بردن از یک فیلم پر ارزش و ماندگار را تنها به صرف هزینه های مالی آن به چالش نکشیده و از دست ندهید.
* * *
مطابق عادت مالوف، این گزارش را نیز با مصاحبه و درد دل برخی از مدیران سینماهای تبریز به پایان می برم.
با آقای عباسی، بهره ور سینما فرهنگیان که با حفظ سمت مدیر سینما فلسطین نیز هست قرار دیدار گذاشته و سر وقت حاضر شدم. بدون مقدمه سوال و جواب ها با توضیحی مختصری از آپارات چهل و شش ساله بازنشسته ساخت یوگسلاوی، که در سرسرای سینما خودنمایی می کرد، شروع کرده و اسم فیلم اکران شده را پرسیدم. گفتند: "یک اشتباه کوچولو". الان چند نفر مشغول دیدن فیلم هستند؟ بیست نفر. (بلیط فروش گیشه را بسته و از بابت فروش صدو بیست عدد بلیط 144 هزار تومان، روی میز مدیر شمرد و رفت). آقای عباسی فروش امروزتون همینه؟ فروش هر روزمون همینه، از این 144 هزار تومان، سه درصد بابت عوارض شهرداری، سه درصد مالیات بر ارزش افزوده، پنجاه درصد برای تهیه کننده فیلم، حقوق بلیط فروش، آپاراتچی، کنترلر و نظافتچی کسر می شه، حامل های انرژی، تلفن، تاسیسات و ... رو هم حساب کنی، یه چیز نذارم روش برد کردم. تازه این سینما مثل اون یکیا نیست و تعدادمون سه چهار نفر کمتره. متراژ اینجا چقدره؟ هشتصد مترمربع. مسئولین شهرداری با تغییر کاربری مخالفند و نظرشون اینکه حداقل این چند تا سینما حفظ بشه.
از سینماهای سمج و اونایکه طاقت شون طاق شد بگین. نصف به نصف شش تا از دوازده تا. سعدی، آزادی، ایران، مولن روژ، کریستال و تخت جمشید طاقت شون طاق شد و پیچیدن به هم. چکار باید کرد؟ تا زمانیکه جلو در سینما، پانزده تا فیلم رو تو یه دی وی دی هزار تومن می فروشن، تا زمانیکه پاکی و تقدس سینما زیر سواله و با کراهت ازش یاد می کنن، بخش های فرهنگی سازمانها و اداره ها بهش وقعی نمی ذارن، فیلم خارجی اکران نمی شه، مثل سابق عوامل سازنده فیلمها دعوت نمی شن و اگر هم بشن رغبت نشون نمی دن اوضاع همینه. فکر نمی کنید تمیز نبودن و درجا زدن و کلی از تکنولوژی پس ماندن از دلائل این رخوته؟ نه فکر نمی کنم، اگه ملاک بود سینما ناجی که مثل سینماهای به اصطلاح پردیس تهران (آمفی تئاتر، سالن نمایش و کافی شاپ) همه چی داره، الان باید غلغله بود. چقدر از این بد اقبالی رو گردن ویدئو می ذارین؟ همه این بدبختی ها از این مزاحمه، بیست سال پیش با تا کانال تلویزیونی و چند ساعت برنامه سر مردم گرم نمی شد و دلخوشی شون همین سینماها بود. صف های طولانی برای دیدن یه فیلم هندی رو از یاد نمی برم.
چرا اکران فیلمها که معمولا با تیزر تلویزیونی اطلاع رسانی می شه با تهران همزمان نیست؟ یکی از بغرنج ترین دلائل همینه. مردم بعد از دیدن آگهی ترغیب می شن و برای رزرو و تهیه بلیط تماس می گیرن، اما جواب نه می شنوند. ماهها می گذره و زمانی فیلم مورد نظر دستمون می رسه که دیگه از اون شور و حال اولیه مطلقاً خبری نیست. بین سینماهای تحت پوشش ارشاد و تبلیغات اسلامی چه مزیت و برتری هست؟ جز اینکه چند روز زودتر از ما فیلم به دستشون می رسه، تو بقیه موارد مشابهیم و دغدغه و شوربختی هایمان یکسان.