اورژانس اجتماعی را بیشتر بشناسیم

 

هفت سال از فعالیت اورژانس اجتماعی، دپارتمان تازه تاسیس سازمان بهزيستي كشور (وزارت رفاه) می گذرد، اما غالب مردم از نحوه خدمات رسانی آن بی خبرند. این پایگاه فعالیت خود را به منظور کنترل و کاهش بحران های فردی، خانوادگی و اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم آغاز و مرکزی شده است حد فاصل خانه تا کلانتري. واحدهای سیار یا همان آمبولانس های به دور از هیاهو و غوغای شان نیز از سال 86 در گوشه گوشه ی شهر شروع به فعالیت کرده اند. مداخله در بحران اورژانس اجتماعی، خشونت های خانگی، کودک آزاری، همسر آزاری، اقدام به خودکشی و طلاق را پیگیری و از وقوع موارد ذکر شده ممانعت می کند. در واقع به سلسله اقدامات تخصصی اطلاق می شود که توانائی و مهارت فرد را در حل بحران افزایش می دهد. درصد بالای تماس ها، گزارش از آزار روحی و جسمی کودک از قبیل: ممانعت از حاضر شدن در کلاس درس، محروم کردن او از غذا، حبس در حمام، تنبیه بدنی و آزار جنسی است.

اورژانس اجتماعی کشور در سه مرحله (خدمات سیار، مداخله در بحران و مشاوره حضوری) با شماره تلفن 123 خدمات شبانه روزی ارائه می دهد. بخش خدمات سیار اورژانس اجتماعی از مددکار و روانپزشک بهره جسته و همراه با تجهیزات لازم به محل مورد نظر اعزام و خدماتی از قبیل راهنمایی، روانکاری و دیگر مسایل را پیگیری می کنند. این پایگاه با ويژگي های چون تخصصي بودن، به موقع بودن و در دسترس بودن شکل گرفته تا از اين طريق ارائه خدمات اجتماعي به مردم در سازمان بهزيستي كشور محدود به زمان و مكان نگردیده و استفاده بهينه از نيروي انساني، کاهش بروکراسی اداري، تجميع خدمات، هماهنگي بين واحدها را در پي داشته باشد.

همچنین قصد دارد تا مداخلات رواني اجتماعي را قبل از مداخلات قضايي و انتظامي و حتي در كنار اين نوع مداخلات جايگزين كند كه اين مسئله در پيشگيري از وقوع جرم و قضازدائي نيز نقش مهمي ايفا مي كند. شناسايي آسيب هاي اجتماعي شايع و در حال شيوع نيز از طريق اين برنامه صورت می پذيرد. در واقع اين نوع مداخلات تئوري برچسب را به حداقل می رساند تا زمينه اي براي توانمند سازي افراد در معرض آسيب و آسيب ديده اجتماعي و بازگشت آنها به زندگي سالم فراهم گردد.

فعالیتهای اورژانس اجتماعی

مرکز مداخله در بحرانهای فردی، خانوادگی و اجتماعی- پایگاه خدمات اجتماعی- خط تلفن اورژانس اجتماعی- خدمات سیار اورژانس اجتماعی

حذف آسیبهای اجتماعی هیچگاه ممکن نیست اما با برنامه ریزی مناسب می توان آن را کنترل کرد. در اجرای این برنامه همکاری های درون سازمانی و برون سازمانی به دلیل ماهیت فرابخشی آسیب های اجتماعی نقش به سزایی دارند. بر این اساس کار تیمی در این برنامه بسیار مهم بوده و به فرد، خانواده و جامعه توجه ویژه شده و مداخله همواره با رویکرد علمی می باشد. مسئله یابی به موقع، فعال بودن و پاسخگویی به توانمند سازی اجتماع محور با رویکرد منطقه ای و محلی کمک شایانی کرده و زمینه مشارکت سازمان های مردم نهاد فراهم می شود.

اهداف پایگاه

كنترل و كاهش بحران هاي فردي ، خانوادگي و اجتماعي- در دسترس قرار دادن خدمات تخصصي و اورژانسي سازمان بهزيستي به کل جامعه- ارتقا توانمنديهاي افراد در معرض آسيب جهت مقابله با مسائل اجتماعي در شرايط بحراني از طريق ارائه خدمات تخصصي و به موقع- ايجاد زمينه مشاركت مردم و سازمانهاي غير دولتي- جايگزيني مداخلات رواني اجتماعي قبل از مداخلات قضائي انتظامي- انجام مداخلات رواني اجتماعي در كنار مداخلات قضائي- قضازدائي و پيشگيري از جرم.

 افراد مشمول دریافت خدمات

زوجین متقاضی طلاق و افراد دارای اختلاف خانوادگی حاد- زنان و دختران در معرض آسیب اجتماعی یا  آسیب دیده اجتماعی- افرادی که قصد خودکشی دارند یا اقدام به خودکشی کرده اند- کودکان خیابانی و کار- همسران آزار دیده- کودکان آزار دیده- مبتلایان به اختلال هویت جنسی- دختران و پسران فراری از منزل- سالمندان و معلولين آزار ديده- معتادين- افراد بي خانمان- بيماران رواني مزمن و سایر افراد که در شرایط بحرانی ویژه قرار دارند.

اقدامات اجرایی شامل پذیرش، خدمات تخصصی، ترخیص و

پیگیری پس از ترخیص

خود معرف- ارجاعی- توسط خط اورژانس اجتماعی 123- توسط خدمات سیار اورژانس اجتماعي- توسط سایر مراکز بهزیستی- توسط مراجع قضايي- توسط نيروي انتظامي- توسط ساير نهادها (دولتی و غیر دولتی)

خدمات تخصصي و پيگيري پس از ترخيص

خدمات مددكاري، روان شناسي، تربيتي، حقوقي، فرهنگي آموزشي- با توجه به شرايط مراجعين و خدمات ارائه شده ترخيص مناسب صورت می گيرد- بازگشت به خانواده به عنوان مهمترين هدف اين مراكز- ارجاع به مراكز زير مجموعه امور آسيب ديدگان اجتماعي (مراكز خانه سلامت، بازپروري زنان آسيب ديده اجتماعي و ...)- سایر مراکز مرتبط سازمان بهزیستی- ارجاع به ساير سازمانها و نهادهاي حمايتي ذيربط- مددکار اجتماعی مرکز موظف است پس از ترخیص پیگیری لازم را به طرق علمی و مصوب انجام دهد.

سعی بر این است تا خطوط 123 و 148 نیز مانند خطوط تلفني 115 و 110 جاگیر شده و با خدمات قابل دسترس در اختیار مردم قرار گیرد. هم اینک بالغ بر شصت و دو مرکز اورژانس اجتماعي در کشور مشغول فعالیت می باشند.

مديرکل دفتر آسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي می گوید: ما در حوزه بيماري هاي جسمي، بيمارستان داريم و اورژانس شبانه روزی به روي بيماران باز است. هرجا هم که امکان راه اندازي بيمارستان نبوده، با ايجاد درمانگاه ها در مناطق شهري و روستايي خدمات اوليه ارائه مي شود. خط تلفني 115 رابط ميان مردم و متخصصان در مواقع ضروري است تا علاوه بر راهنمايي هايي که از اين طريق صورت مي گيرد در صورت نياز، تيم سيار پزشک نيز براي ارائه خدمات اوليه به محل اعزام شوند. هدف ما این است که همين اتفاق نيز در حوزه آسيب هاي اجتماعي بيفتد. در واقع اين نکته مهمي است که مداخله هاي رواني و اجتماعي را قبل از مداخله هاي قضايي و انتظامي انجام بدهيم و حتي اين مداخله ها را جايگزين مداخله هاي قضايي و انتظامي کنيم. ایشان می افزایند: نخستين اتفاق، جرم زدايي و کاهش جرايم است. بسياري از موارد مراجعه مردم به کلانتري، تا قبل از حضور آنها به اين مراکز را مي توان چاره انديشي کرد. پذيرش افرادي که به جاي مراکز قضايي و انتظامي در مراکز اورژانس اجتماعي زير نظر کارشناس مددکار يا مشاور بوده اند، در خانواده و جامعه راحت تر صورت مي گيرد.

* * *

در مراجعه مجددی که به مرکز مداخله در بحران داشتم، خوشبختانه توانستم پای صحبت خانم بایرامزاده مسئول این مرکز بنشینم. از جملات تلویحی و پی در پی ایشان که لبالب از نکته های ظریف و خاص بود، کسب اطمینان کرده و خاطرم آسوده گشت.

صداقت رفتار این گروه گمنام، هر مراجعه کننده ای را مجاب می کند، مجاب به اینکه مشکلات را پشت سر نهاده، به زندگی از دریچه ای نو نگریسته و مصمم تر قدم بردارد. چه اگر چنین نگرشی حاصل شود، رنج حاصل از مشکلات معدود که گریبان همه را در این جامعه مدرنیته به نوعی گرفته و به ظاهر خلاصی ندارد، کمرنگ و کمرنگتر می کند.

نحوه فعالیت این گروه عالم و تحلیل گر احوال و کیفیات روحی حضورتان منشرح شد، به این امید که روان شناسان و مددکاران اورژانس اجتماعی همچنان بدون مراجعه کننده و به این نیت که هیچ کس مشکلی ندارد، باقی بماند را همه خواهانند. اما باز نیک می دانیم که روان آدمی با صحت و تندرستی ارتباط داشته و كمتر لحظه‌ای از زندگی ما خالی از حضور احساسات است. هر حادثه با خود احساسات خاصی را به همراه می‌آورد، چه این حادثه در دنیای خارج اتفاق بیفتد چه در دنیای درون. احساس‌ها را به دو دسته می توان تقسیم كرد، احساس‌های مثبت مانند شادی، رضایت‌مندی و علاقه و احساس‌های منفی مانند خشم، ترس و غم. اما براستی نقش احساسات در زندگی ما چیست؟ مشكلات امروزي بشر بسيار پيچيده‌تر از گذشته است و حل آنها نيازمند تخصص، تجربه و آگاهي مي‌باشد. براي دستيابي به نتيجه مناسب در فعاليتهاي فردي، اجتماعي و.... نيازمند مشورت با افراد آگاه، متعهد و دلسوز هستيم. براي رسيدن به اين هدف، اگر دنیای درون و بيرون خود را درک کرده و بهتر بشناسيم شگفتي خلقت خداوند را نیز به درستی درك كرده و از بودن لذت می بریم.

گزارش و گفتگو با ایشان را به شرط اجتناب از سربسته گویی و فرود آمدن در دو خاطره بشرح ذیل به انتها می برم.

سی دی دست بدست شده بازیگری که به ژرفای دره ای مهیب و تاریک سقوط کرده بود، این بار سر از کوله یکی از دختران هنرستان ... در آورد. اولیا حیران و سرگشته هنرستان تا خواستند درباره وی تصمیمی بگیرند، کتایون سینه سپر کرده و گفت: سی دی رو من به شادی دادم و اون از محتویاتش خبر نداره. به این ترتیب قضیه کش دار سی دی یقه کتایون را گرفت.

دختر هفده ساله بی نقش و نگار و معصوم که سایه پدر را بر سر نداشت به ناگه نانجیب و لئیم شناخته شد. تفتیش و واپژوهیدن اعضای هنرستان ششصد نفره، با تعویض کلاس در بهمن ماه و تهدیدات مکرر اولیا مبنی بر اخراج و منع تمام شاگردان از صحبت با وی از سویی و سویی دگر نکوهش تمام نشدنی مادر و برادر با شدت و حدتی وصف ناپذیر تا آنجا پیش رفت که از وی اسکلتی بیش نماند. نه خیلی زود اما عاقبت پای اورژانس اجتماعی به میان آمد و حائلی شد بین او و مدیر، او و مادر فناتیک و بی سرپرست، او و برادر غیرتمنداش، او و ... مذاکرات ادامه داشت اما کماکان بی نتیجه، از مدیر اصرار بر اخراج و از مددکاران اورژانس اجتماعی ابرام برگذشت و بخشش. بخشش نوجوانی که ناخواسته به یک پدیده شوم اجتماعی واکنش نشان داده و قرار بود تا سرنوشت اش در یک آن رقم بخورد.

کش و قوس ها مدتها ادامه یافت و پا درمیانی های طولانی و اقدامات موثر اعضای اورژانس عاقبت جواب داد تا کتایون از ادامه تحصیل باز نماند. فشارها فروکش کرد و اوضاع قدری تلطیف گشت و به شکستن اعتصاب غذا منجر شد. کتایون بدبین به مشاور و امر مشاوره سرانجام رغبت نشان داد و در جلسات متعدد و پر هزینه (به خرج سازمان) شرکت جست تا روانش درمان یابد. پنج ماه بعد از قضیه تنها قبولی هنرستان مزبور در دانشگاه سراسری کسی نبود جز او. به رغم روی خوش زندگی مساعدت ها همچنان ادامه داشت تا دانشجوی ترم اولی صاحب شغلی پاره وقت شد...

هم اینک کتایون خوش شانس از مهلکه گریخته نه تنها خوار و نزار نیست بلکه از ازدواج پر سعادت و جایگاه رفیع اش در جامعه سخن می گوید.  

* * *

پرونده تلخیص شده دیگری را مرور می کنیم. درست وسط شهر، انتهای کوچه ای تنگ و باریک به مراتب کمتر از بافت غیر مجاز حاشیه شهر، در چوبی تک لنگه متلاشی شده باخت کرده ای با هفت سرعائله را می زنیم.

از صحن حیاط به اصطلاح قد کف دست، وارد اطاق می شویم. والله لفظ چپر مناسب تر است. اهل رخسار باخته خانه، گوشه ای مچاله شده و از فرط شرمساری به تک سلامی بسنده می کنند. چه بگویند؟ بگویند خوش آمدید؟

تمام زندگی دلگداز خسران دیده ها، موکت زوار دررفته زیر پا و رخت خواب های مندرس تلنبار شده کنج اطاق و مشتی خنزر پنزر پخت و پز است و بس. فقر بیداد می کند، سوتغذیه، نبود بهداشت، قلب معیوب مادر، پدری لگدکوب شده و... شکافی بس بزرگ از همه چیز و همه کس ایجاد کرده و هر چه چاره جسته اند کمی جلوتر دچار انحراف شده است، حال تسلیم و مستأصل اند و به هم پیچیده، مختنقان گویا قرنی پس مانده اند.

تیر چوبی جاکن شده سقف تنها اطاق نمورِ پس قد بی در و پیکری که کاغذ دیواری های باقی رنگ باخته اش تا نیمه اطاق آویزان اند، عن قریب آوار خواهد شد. پرده ای ضخیم حکم در اطاق را داشته و پله های تیزی راه به پشت بام دارد. تنگدستی، خموده مرد را خمیده تر کرده و چون نا و رمق ندارد، قصد بر این دارد تا اعضای خانواده را نیز بی رمق کند.

از پنج فرزند خانواده دو دختر محجوب و خوش سیما دم بخت اند و پسری دانشجو، باقی مانده ها هنوز طفلند. محل مطالعه دانشجوی متالوژی گویا نیم متر منتهی به پشت بام است که در زمستان با برزنتی مندرس ظاهرا محفوظ شده، اما به واقع نشده و چارستون بدنش آن بالا تیر می کشد.

همسایه های نه چندان دست بردهان جملگی به آبرو داری و حجب اهل بی قیل و قال خانه مدعی اند. از هیچ چیز آنها ساعتها می توانم برایتان بنویسم، اما من نیز تسلیمم.

باز اورژانسی های دست خالی، اما قرص و محکم دست به کار می شوند، از محل کمکی که دریافت نموده اند، بی درنگ تیر چوبی سقف را تعمیر و دیوارها را رنگ آمیزی می کنند و دست آخر نیز اطاق صاحب دربی دست دوم می شود. مادر مبتلا به مرض قلبی درمان شده و خانواده را از سوتغذیه می رهانند. مددکار می افزاید، پس از پشت سرگذاشتن شرایط بحرانی خانواده، دخترها به فاصله اندکی از هم ازدواج کرده و ما هم شبانه جهیزیه شان را رساندیم. بعدها پسر نیز فارغ التحصیل شده و با پادر میانی پایگاه استخدام شده و...   

* * *

مطمئن باش در کوچه پس کوچه های شهرمان به دور از چشم "صد و بیست و سه ای ها" تیر سقفی در حال آوار شدن است. اگر بکوشیم اندک متفرعن ها و خودبینان جامعه را به خود آوریم، به قداست دری که از دیدگانت فرو می ریزد قسم، تیرها از جایشان نمی شوند.